یزدفردا "عابدی:روزنامه « وطن امروز » در شماره روز ۲۸ دی ماه مطلبی با عنوان « هاشمی در برزخ » به چاپ رساند که در آن تحلیلی بر رفتارهای سیاسی هاشمی رفسنجانی بیان شده است که عبنا منتشر می شود .
نگاهی به بیوگرافی سیاسی- تشکیلاتی هاشمیرفسنجانی پس از انقلاب، گویای این سخن است که هاشمی به تناسب شرایط زمانی – مدیریتی، «رفتار»های مشخصی برای خود تعریف کرده و همواره تلاش کرده افراد و جریانهای سیاسی کشور را «حول و حوش» این رفتارهای خود «چینش» کند.
هاشمیرفسنجانی آنگاه که بر مسند ریاست «قوه مقننه» تکیه زد، تلاش کرد تا در نقش یک «بالانسر» رفتارهای نمایندگان مجلس و دولت و احزاب سیاسی را «مهندسی» کند.
اختلافات نخستوزیر با مجلس شورای اسلامی و از سویی کشمکشهای گاه و بیگاه برخی احزاب سیاسی با رقبای خود، بهانه خوبی بود تا هاشمی چونان «لولا» آنان را به هم «وصل» کند. مجموعه دستنوشتههای هاشمی از این روزها که بعدها به کتابهایی چون «عبور از بحران»، «پس از بحران» و «سال سرنوشت» تبدیل شدند، پر است از جلسات و رایزنیهایی که هاشمی این نقش بالانسر را بازی کرده است.
هاشمي رئيسجمهور
اما ورود هاشمیرفسنجانی به نهاد ریاستجمهوری در اوایل دهه 70 و وداع وی با صندلیهای قرمز مجلس، به نوعی هاشمی را وارد «دوران تازهای» کرد. اگر هاشمی تا دیروز و در مسند «ریاست قوه مقننه» میتوانست به نوعی نقش «میانجی» را بازی کند، اما این بار هاشمی نه «داور» که خود «بازیگر» شده بود.
ورود هاشمی به دوران جدید همراه با واکنشهایی از سوی جریانات سیاسی بود، «چپهای جوان» که ریاست هاشمی بر دولت را به معنی پایان حضور خود در «قوه مجریه» و به نوعی آغاز «خانهنشینی سیاسی» میدانستند و از سویی با برخی سیاستهای اقتصادی- سیاسی وی از سر نزاع برآمده بودند، به یکی از مخالفان جدی هاشمی و دولتش مبدل شدند و با راهاندازی روزنامه «سلام» با دوران «خوشنشینی» با هاشمی «خداحافظی» کردند. اما از سوی دیگر این «راستهای میانسال» بودند که رفتاری «میانه و کجدار و مریز» را با هاشمی تمرین نمودند. هاشمی اما باید برای «بالانس» شرایط جدید، نقشهای مهندسی میکرد تا بتواند دولتش را به سلامت از سنگلاخ «چپ و راست» عبور دهد.
هاشمی هرچند انتقادات مهیبی روانه شخص میرحسین موسوی کرد اما تا حدودی در این دوران سیاست «هم چپ و هم راست» را در دستور کار خود قرار داد. وی با هوشیاری تمام نام دولت خود را «دولت کار آری، سیاست نه» نامید تا بدین وسیله از بار حملات نیروهای چپ و راست بکاهد. هاشمی با گنجاندن چند وزیر از چپ و تنی چند از راست، به نوعی با آنان وارد معاملهای سیاسی شد تا کمی از نزاعهای خود با آنان را کم کرده باشد. هاشمی آن روزها اما در نهان تلاش میکرد شرایط را برای ورود «راستهای میانهرو» به مجلس شورای اسلامی و از طرفی حذف سیاسی چپهای جوان فراهم کند. تلاشهای هاشمی در کنار شرایط دیگر از جمله
عدم اقبال افکار عمومی به نیروهای چپ، مجلس چهارم را با اکثریت به راستهای میانسال رساند و هاشمی یکی از مهمترین مخالفان خود یعنی چپهای جوان را که در آغاز کار دولتش اکثریت مجلس سوم را در اختیار داشتند، کنار زد. هاشمیرفسنجانی به خوبی میدانست دوری چپهای جوان از قدرت، اصلا به صلاح «دولت نوپا»ی وی نیست. مرکز مطالعات استراتژیک ریاستجمهوری، جایی بود که هاشمی برای «سرگرم کردن» چپهای جوان به ریاست موسویخوئینیها تدارک دیده بود. هاشمی میپنداشت با سپردن نهادی پژوهشی به این نیروها اولا آنان را «پابند» دولت خود کرده است و ثانیا با «سرگرم کردن» آنها به کارهای تحقیقاتی و پژوهشی از «تندی و تیزی» انتقادات آنان میکاهد.
چپهای جوان هم که میدانستند به این زودی به قدرت برنمیگردند، كنج فراغت مرکز مطالعات استراتژیک دولت هاشمی را بهترین فرصت برای بازگشت به قدرت با رانت هاشمی میدانستند و مرکز مطالعات استراتژیک را نه یک نهاد پژوهشی و تحقیقاتی در راستای اهداف «دولت سازندگی» که از آن چونان «نردبامی» برای رسیدن به «دولت توسعه سیاسی» استفاده کردند. سعید حجاریان که آن روزها به همراه بهزاد نبوی، عباس عبدی، تاجزاده، محسن کدیور، علویتبار و با استادیاری حسین بشیریه، سروش و محمد شبستری پروژه دموکراتیک کردن ساختار سیاسی جمهوری اسلامی را در قالب برنامهای به نام «توسعه سیاسی» کلید زده بودند، در کتاب «برای تاریخ» از دیدار خود با هاشمی و تشریح برنامههایشان یاد میکند که هاشمی در این دیدار پس از صحبتهای من با بیاعتنایی از کنار پروژه توسعه سیاسی گذشت و به نوعی نگرفت یا نخواست بگیرد که ما چه کار میکنیم. او به راه خودش رفت و ما هم کارمان را ادامه دادیم و اینگونه بود که فلسفه «سکولار کردن ساختار سیاسی جمهوری» نام مستعار همان «توسعه سیاسی» شد که نه از دل «دولت اصلاحات» که از درون و با هزینه «دولت سازندگی» بسته شد. بعدها اما هاشمی فهمید که چه رودستی از «چپهای جوان» که کمکم به «سکولارهای میانسال» تبدیل شده بودند، خورده است؛ دیگر اما کار از کار گذشته بود و پروژه توسعه سیاسی فرزند خود یعنی «دولت توسعه سیاسی» را به دنیا آورده بود.
از سوی دیگر، جریان راست که در ابتدا رفتاری «میانه» را با هاشمی آغاز کرده بودند، سیاستهای اقتصادی موسوم به «تعدیل» هاشمی و نوع عملکرد برخی از مدیران ارشد دولت وی بویژه غلامحسین کرباسچی، شهردار تهران، آنان را به آستانه «رویارویی» با وی و حتی استیضاح برخی از وزرا و تذکرات متعدد به وزرای وی در میانه کار مجلس چهارم وارد کرد.
مجلس پنجم
انتخابات مجلس پنجم نزدیک بود و هاشمی باید برای «مهندسی» این مجلس فکری میکرد.
هاشمی در این دوره سیاست «نه به راست، بیاعتنایی به چپ» را مناسبترین تاکتیک برای خود میپنداشت.
تشکیل حزب کارگزاران سازندگی متشکل از 10 وزیر و 6 معاون وزیر دولت هاشمی و حضور بسیاری از بستگان هاشمی چون پسر، دختر، برادر، برادرزن و برادرزاده، راهکاری بود که هاشمی در این شرایط تدارک دید.
انتخاباتمجلس پنجم بهترین بهانه برای ورود این حزب دولتی-خانوادگی هاشمی به ساختار سیاسی کشور بود تا بتواند بدین وسیله این بار با عبور از «جریان راست»، مجلسي یکدست در راستای اهداف دولت را طراحی کند. حمایت و هدایت کارگزاران سازندگی آن روزها، هاشمی را در مقابل دوستان سابق خود یعنی جامعه روحانیت قرار داد. هاشمی تکنوکراتهای دولت را به دوستان سابق خود ترجیح داد، امری که در همان ابتدا هشدارهای فراوانی را از سوی جریان روحانیت مبارز نسبت به سست و غیرقابل اعتماد بودن جریان تکنوکراتیک به همراه داشت.
ورود کشور به فضای انتخابات ریاستجمهوری هفتم و تشکیل دوقطبی خاتمی- ناطقنوری شرایطی را برای هاشمی به وجود آورد که باید تکلیف خود با این انتخابات را روشن کند.
هاشمی اما تلویحا در آخرین نماز جمعه قبل از انتخابات 2 خرداد، جانب خاتمی را گرفت و دومین رویارویی هاشمی- روحانیت مبارز شکل گرفت.
مزد حمایت
بازگشت جریان چپ به قدرت و تکیه بر مسند ریاست دولت اما بهترین شرایط را برای «تخریب» هاشمی از سوی رسانههای منتسب به این جریان فراهم آورد. بالا گرفتن این تخریبها سبب شد هاشمی این بار خود وارد صحنه انتخابات شود و با «مهندسی» مجلس ششم، به مقابله با جریان تخریبگر بپردازد. رسانههای جریان چپ هم این تصمیم هاشمی را برای خود «فرصتی تاریخی» دانستند و با شدیدترین حملات و تخریبها به استقبال هاشمی رفتند، کار به جایی رسید که هاشمیرفسنجانی با القابی چون «عالیجناب سرخپوش» متهم به دست داشتن در قتلهای زنجیرهای شد. در این میان حزب کارگزاران سازندگی، هاشمی که «پدر معنوی»اش میخوانند را تنها گذاشته و تنها ناظر اوضاع و شرایط بود. طنز ماجرا این بود که سیدعطاءالله مهاجرانی، عضو ارشد کارگزاران سازندگی و وزیر ارشاد دولت خاتمی، در پشت مجوز دادن به این رسانهها بود تا هر روز، رسانهای تازهنفس به جنگ با هاشمی وارد شود.
موسم انتخابات مجلس ششم فرا رسیده بود و هاشمی در«تعلیق» میان جریان چپ و سکولار و «فرزندان معنوی» خود یعنی کارگزاران تکنوکرات قرار گرفته بود. مرد پیچیده سیاست این بار نه از «چپهای جوان» که از «تکنوکراتها» رودست خورد و بازی را باخت. در این میان اما باز دوستان سابقش «روحانیت مبارز» و برخی جریانهای انقلابی بودند که با حمایت از هاشمی، توانستند رتبه 30 لیست 30نفره تهران را برای وی رقم بزنند. رتبه 30 برای هاشمی که قاعدتا شأن او کمتر از «ریاستمجلس ششم» نبود، راضیکننده نمینمود و عطای نمایندگی را به لقایش بخشید و به استعفا راضی شد.
هاشمي 2005
پس از انتخابات مجلس ششم، تا سالها هاشمی سکوت اختیار کرد. اواخر سال 82، زمزمههای کاندیداتوری هاشمی برای انتخابات ریاستجمهوری آرام آرام در محافل سیاسی – رسانهای شنیده شد. هاشمی تصمیمش را برای انتخابات گرفته بود اما آن را تا اردیبهشت 84 مکتوم نگه داشت تا بتواند بدینوسیله «نبض انتخاباتی» را همچنان در دست خود نگه دارد. هر روز «شنیدهای» مبنی بر اینکه هاشمی گفته است «اگر فرد کارآمدی بیاید، نمیآیم»، «اگر فرد کارآمدی نیاید، میآیم و ...» به گوش میرسید. هاشمی این بار نیز با شعار«همه با هم کار» و «هاشمي 2005» تلاش کرد تمام جریانهای سیاسی را حولوحوش این شعار به «ائتلاف» برساند. شعار «اعتدال» هاشمی پیامی بود برای هر دو جریان سیاسی کشور که باید آن را درک میکردند. انتخابات به دور دوم کشیده شد و بسیاری از نخبگان سیاسی، احزاب سیاسی و شخصیتهای موثر و حتی برخی از اپوزیسیون، جانب هاشمی را گرفتند.
بعدها هاشمی در پاسخ به این سؤال که چه شد این جریانها و حتی اپوزیسیون (نهضت آزادی،
ملی - مذهبیها و...) از شما حمایت کردند، گفت: «حتما چیزهایی دیدهاند که از ما حمایت کردند.»
نتیجه انتخابات ریاستجمهوری دوره نهم چونان انتخابات مجلس دوره ششم، «شکستي تاریخی» را برای هاشمی رقم زد، هاشمی از کسی شکست خورد که اصلا فکرش را هم نمیکرد؛ محمود احمدینژاد.
او میپنداشت مردم، هم از شعارهای تند «اصلاحطلبان» خسته شدهاند و هم از برنامهها و شعارهای انقلابی و آرمانی «اصولگرایان». در این میان تنها میتوان با شعار «اعتدال» و استراتژی «نه اصلاحطلبی، نه انقلابیگری و آرمانخواهی» نظر مردم را جلب کرد.
القای شرایط ویژه
هاشمی پس از انتخابات سوم تیر در این اندیشه بود که «چگونه» میتواند «شرایط جدید» را برای «گذار» از آن «مهندسی» کند.
هاشمی تلاش کرد تا در 2 سطح به «مهندسی» دوران «دولت عدالت» بپردازد. در یک سطح که میتوان آن را «سطح گفتمانی» نامید، اقدامات و سخنان هاشمی به گونهای طراحی شده بود تا «شرایط جدید» در ذهن افکار عمومی و حتی نخبگان به «شرایط ویژه و حتی بحرانی» تعبیر شود. در این سطح باید با تکرار پیدرپی «شرایط ویژه»، نوعی «وحدت گفتمانی» در سطح کشور «القا» میشد. سطح دوم اما دقیقا باید در «تداوم و تکمیل» سطح اول، «عملیاتی شود». در این سطح است که هاشمی استراتژی ایجاد جبهه جدید براساس سطح اول را «اجرایی» میکند. این استراتژی را میتوان همراهی «بخشی از اصولگرایان، بخشی از اصلاحطلبان» علیه «دولت عدالت» نامید.
در این میان هاشمی برای هرچه «عملیاتیتر» کردن سطح دوم، باید، 2تاکتیک «همزمان و موازی» را «کلید» بزند.
طرح دولت وحدت ملی
تاکتیک اول اینگونه بود که با «رایزنی و جلسات پشت درهای بسته» با برخی از اصولگرایان «منتقد دولت» پروژهای را با عنوان «طرح دولت وحدت ملی» به سطح افکار عمومی و نخبگان کشور وارد کند. از سوی دیگر هاشمی با برگزاري جلساتي با «خاتمی» وی را ترغیب به حضور در انتخابات میکند و به نوعی به او و طرفدارانش «پیام» میدهد که میتوانید روی «او» حساب کنید. هاشمی «برگ کاندیداتوری خاتمی» را به مثابه «شمشیری» بالای سر اصولگرایان قرار داده است تا این پیام را فرستاده باشد که اگر میخواهید «خاتمی» نیاید شما نیز باید «خیال» کاندیداتوری احمدینژاد را از سر به در کنید؛ اگرنه «خاتمی را برای انتخابات» هر روز آمادهتر خواهم کرد.
تشویق خاتمی
تشویق و ترغیب «خاتمی» برای حضور در انتخابات از سوی هاشمی اما از دید تحلیلگران خارجی نیز پنهان نمانده است، تا جایی که «گارت پورتر» روزنامهنگار و پژوهشگر آمریکایی پس از بازگشت از سفر به ایران در گزارش به شورای روابط خارجی آمریکا درباره انتخابات آینده ایران و اینکه چه کسی با احمدینژاد، رئیسجمهور کنونی رقابت خواهد کرد از خاتمی به عنوان گزینهای محتمل و مورد حمایت هاشمی رفسنجانی یاد کرده است.
مربی- بازیكن
«شرایط جدید» پس از روی کار آمدن «دولت عدالت» هاشمی را اما به گونهای وارد «شرایط دوگانهای» کرده است.
هاشمی پس از ریاست مجلس خبرگان رهبری، تلاش میکرد خود را در قامت نوعی «پدر معنوی احزاب و جریانات» نشان دهد و «سطح خود» را بالا ببرد. این نکتهای بود که به کنایه، سردبیر روزنامه «هممیهن» وابسته به دو عضو ارشد حزبکارگزاران سازندگی (کرباسچی و عطریانفر) به آن اشاره کرد و شکست هاشمی در انتخابات ریاستجمهوری دوره نهم را بر شکست و کنارهگیری علیدایی، کاپیتان تیم ملی تشبیه کرد که تلویحا از هاشمی خواست به جای اینکه «بازیكن» باشد، «مربی» شود! اما هاشمی نمیتواند «همزمان» نقش «پدر معنوی جریانات» را بازی و از «بالا» به تحولات سیاسی نگاه کند و در جای دیگر «بازیگر» باشد، چرا که نگرانی از تکرار نتیجه «انتخابات سوم تیر 84» و «پیروزی احمدینژاد»، هاشمی را از اینکه «پدر معنوی» باشد به «یک بازیگر حرفهای سیاسی» تبدیل کرده است. هاشمی اما تلاش دارد وانمود کند همچنان «از بالا» و بهنوعی «فراجناحی» به تحولات مینگرد، اما واقعیت چیز دیگری است، «پشتپرده طرح دولت وحدت ملی» و «ترغیب خاتمی برای آمدن» این ادعا را ثابت میکند و افکار عمومی را با این سؤال مواجه میکند که حال که «طرح دولت وحدت ملی» با مخالفت «اکثریت اصولگرایان» و بخش عمدهای از اصلاحطلبان با شکست مواجه شد، آیا پروژه وحدتملی آخرین برنامه هاشمی برای «دولت احمدینژاد» خواهد بود؟!
هاشمی و روحانیت
اگر رفتار سیاسی- انتخاباتی هاشمی با فراز وفرودهایی همراه است، نوع تعامل هاشمی با جریانهای روحانی نیز دچار نوسانات متفاوتی بوده است.
هاشمی در دهه 60 همزمان عضو شورای مرکزی 2جریان عمده روحانی، یعنی حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز بود، سپس با پایین کشیده شدن فتیله حزب جمهوری، هاشمی رفتار کجدار و مریزی را با جامعه روحانیت مبارز آغاز کرد. دولت هاشمی ابتدا همراهی و حمایت روحانیت مبارز را به همراه داشت، اما گذر ایام، سرنوشت دیگری را برای این همراهی رقم زد.
نوع چینش وزرای دولت تکنوکرات و جهتگیریهای سرمایهسالارانه و از سویی سیاستهای فرهنگی وزیر وقت ارشاد (خاتمی)، آرامآرام هاشمی را در مقابل جامعه روحانیت مبارز قرار داد؛ تا جایی که چند تن از وزرای دولت هاشمی از سوی مجلس چهارم که اکثریت آن به ریاست ناطق نوری همسو با روحانیت مبارز بودند، استیضاح شدند و در آستانه دولت دوم هاشمی، اختلافات بر سر چینش دولت، جدیتر شد.
چالشهای پیشآمده، هاشمی را واداشت تا با تشکیل حزب و جریان جدیدی البته با «چراغ خاموش» توازن و تعادل مجلس پنجم را به نفع سیاستهای خود تغییر دهد.
10 وزیر دولت هاشمی به همراه چهار معاون وزیر و رئیس بانک مرکزی و شهردار تهران (کرباسچی) 16 نفری بودند که در بیانیهای آمادگی خود را برای ارائه فهرست انتخاباتی، اعلام کردند.
16 کارگزار دولت هاشمی که از سوی عباس عبدی، سردبیر روزنامه سلام به عنوان «گروه ریاست جمهور» نامیده شده بود در بیانیه خود در دفاع کامل از تفکر و منش هاشمی، ضرورت حمایت کامل از هاشمی و ایجاد سازوکارهای تشکیلاتی- سیاسی برای تداوم دولت سازندگی را خواستار شده بودند.
ناطق نوری از اعضای ارشد جامعه روحانیت گوشههایی از اختلافات هاشمی با جامعه روحانیت مبارز را اینگونه روایت میکند؛ «خواسته هاشمی رفسنجانی این بود که حداقل پنج نفر از افرادی که معرفی میکند، جامعه روحانیت در فهرست خود بگنجاند»، هاشمی در مجلس ختم مادرش به ناطق میگوید عبدالله نوری را در فهرست بگذارید، اما در رایگیری شورای جامعه روحانیت، عبدالله نوری برای قرار گرفتن در فهرست رای نیاورد. در جای دیگر ناطق به هاشمی با کنایه میگوید: «اگر میخواهید کار سیاسی کنید باید جهتدار حرکت کنید، ما نمیپذیریم که آقای عبدالله نوری ولایی فکر کند».
روحانیت مبارز و فائزه هاشمی
هاشمی که از گنجاندن نام عبدالله نوری در فهرست جامعه روحانیت ناامید میشود به ناطق نوری پیشنهاد میدهد که نام فائزه هاشمی را در فهرست بگنجاند که ناطق پاسخ میدهد: «اصلا جامعه روحانیت با این تفکر نمیسازد، آقای مهدوی کنی و دیگران، ایشان (فائزه هاشمی) را قبول نمیکنند».
آيتالله مهدوی کنی دبیرکل وقت جامعه روحانیت در مخالفت با پیشنهادهای هاشمی میگوید: «ما اصولی برای انتخاب نامزدها داریم و فردی را معرفی میکنیم که موافق این اصول باشد و نمیتوان از جامعه روحانیت توقع داشت رقبا یا کسانی که با آنان همفکر نیستند انتخاب کند».
هاشمی اما تاکتیک جدیدی برای دور زدن جامعه روحانیت اتخاذ کرد و در جلسه هیات دولت اینگونه به کارگزاران سازندگی چراغ سبز نشان داد: «آقای ناطق نوری اطلاع دادند که آقایان (روحانیت مبارز) نپذیرفتند ... لذا من هم نهی خود را از روی دوستان برداشتم و اینکه امروز مدیران اجرایی (بیانیه 16 نفره) بیانیه منتشر کرده و قصد دارند فهرست جداگانه برای مجلس داشته باشند».
بحث 5 نامزد بهانه بود
ناطق، سالها بعد پشت پرده تشکیل کارگزاران سازندگی را اینگونه بیان میکند؛ «بحث کارگزاران را آقای هاشمی رفسنجانی با حسن نیت مطرح کرده بود و تحلیل من این است که بحث پنج نامزد بهانه بود. تصمیم تشکیل کارگزاران از قبل گرفته شده بود».
مخالفتها با تشکیل کارگزاران سازندگی که با حمایت و هدایت کامل هاشمی پیش میرفت، هر روز ابعاد بیشتری به خود میگرفت.
روزنامه رسالت، ارگان غیررسمی جامعه روحانیت مبارز در سرمقاله 30 دی 74 خود به تشکیل چنین حزبی انتقاد کرد. محمدرضا باهنر هم تشکیل این حزب را خلاف صریح قانون اساسی دانست.
حبیبالله عسكر اولادی، دبیرکل موتلفه اسلامی به همراه اسدالله بادامچیان به اعتراض شدید به راهاندازی حزب جدید از سوی وزرای دولت هاشمی پرداختند. اما شاید شدیدترین حملات از ناحیه ناطق نوری، عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز به تشکیل حزب کارگزاران سازندگی صورت گرفت. ناطقنوری در حضور جمعی از فرماندهان سپاه هشدار داد: «اگر تفکر لیبرالی بر کشور حاکم شود، ذلت و وابستگی قبل از انقلاب بازخواهد گشت». رهبر انقلاب در آستانه مجلس پنجم در هشداری اعلام کردند، باید مواظب لیبرالهایی که گیرندههای خود را به سمت آمریکا تنظیم کردهاند بود. اما چند سال بعد ضمیر، مرجع خودش را پیدا کرد و حسین مرعشی در سخنانی حزب کارگزاران سازندگی را یک حزب «لیبرال - دموکرات» نامید.
چالش بهار 76 با جامعه روحانیت
چالش بعدی هاشمی با روحانیت مبارز در آستانه انتخابات دوم خرداد 76 کلید خورد، در این انتخابات، هاشمی در آخرین نمازجمعه قبل از انتخابات حمایت تلویحی خود از کاندیدای رقیب جامعه روحانیت را اعلام کرد تا جایی که بعدها ناطق نوری جایی گفته بود، سخنان هاشمی، استارت مخالفت با کاندیداتوری من بود.
آیتالله مهدوی کنی، دبیرکل جامعه روحانیت هم در سخنانی در دانشگاه تهران در آستانه انتخابات دومخرداد نسبت به تکرار مشروطه هشدار داد.
گفته میشود در سالهای اخیر هاشمی کمتر در جلسات شورای مرکزی جامعه روحانیت شرکت میکند و به نوعی در جریان فعالیتهای جامعه روحانیت نیست.
چندی پیش که هاشمی بحث «شورای فتوا» را مطرح کرد، بحثهای مختلفی در سطح جامعه به وجود آورد. روزنامه رسالت ارگان غیررسمي جامعه روحانیت مبارز، در گفتوگویی با یک استاد دانشگاه امام صادق(ع) که زیر نظر آیتالله مهدوی کنی اداره میشود، به پیشنهاد تشکیل این شورا واکنش نشان داد و از زبان این استاد دانشگاه نوشت: «شورای فتوا به جدایی دین از سیاست (سکولاریسم) منجر خواهد شد و این آسیب بسیار خطرناکی است که نوعی فرار به عقب تلقی میشود».
و اینگونه است که این «تغییرات هاشمی» همچنان که اصلاحطلبان را «شاد و خشنود» میکند، اصولگرایان و متدینین را «سخت نگران».
اصولگرایان بارها و بارها گفتهاند که هاشمی از استوانههای نظام جمهوری اسلامی است و شایسته نیست در زمین «اصلاحطلبان غربگرا» بازی کند.
هاشمی «میتواند» از این «برزخ» عبور کند و به «اصل» خود برگردد. «آیا هاشمی تغییر میکند؟»
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 12,نوامبر,2024